شكل خدايي

اعمال بلندتر از كلمات سخن مي گويند.

شكل خدايي

۳۱۸ بازديد

اينل واترمن داستان آهنگري را مي گويد كه پس از گذراندن جواني پر شر و شور تصميم گرفت روحش را وقف خدا كند سالها با علاقه كار كرد به ديگران نيكي كرد اما با تمام پرهيزگاري در زندگيش چيزي درست به نظر نمي آمد حتي مشكلاتش به شدت بيشتر مي شدند.
 
يك روز عصر دوستي كه به ديدنش آمده بود و از وضعيت دشوارش مطلع شد گفت واقعا عجيب است ، درست بعد از اينكه تصميم گرفتي مردي باخدا شوي زندگيت بدتر شده نمي خواهم ايمانت را ضعيف كنم اما با وجود تمام تلاشهايت در مسير روحاني هيچ چيز بهتر نشده ! آهنگر بلافاصله پاسخ نداد او هم بارها همين فكر را كرده بود و نمي فهميد چه بر زندگيش آمده است . اما نمي خواست دوستش را بدون پاسخ بگذارد روزها به اين موضوع فكر كرد تا بالاخره جوابش را يافت روز بعد كه دوستش به ديدنش آمده بود گفت :

در اين كارگاه فولاد خام برايم مي آورند و بايد از آن شمشير بسازم مي داني چطور اين كار را مي كنم ؟ اول تكه اي از فولاد را به اندازه جهنم حرارت مي دهم تا سرخ شود بعد با بيرحمي سنگينترين پتك را بر مي دارم و پشت سرهم بر آن ضربه مي زنم تا اينكه فولاد شكلي را بگيرد كه مي خواهم بعد آن را در ظرف آب سرد فرو مي كنم تا جاييكه تمام اين كارگاه را بخار آب فرا مي گيرد فولاد به خاطر اين تغيير ناگهاني دما ناله مي كند و رنج مي برد بايد اين كار را آنقدر تكرار كنم تا به شمشير مورد نظرم دست پيدا كنم " يك بار كافي نيست "آهنگر مدتي سكوت كرد سپس ادامه داد " گاهي فولادي كه به دستم مي رسد اين عمليات را تاب نمي آورد حرارت پتك سنگين و آ ب سرد تمامش را ترك مي اندازد مي دانم كه از اين فولاد هرگز شمشير مناسبي در نخواهد آمد "

آنگاه مكثي كرد و ادامه داد " مي دانم كه خدا دارد مرا در آتش رنج فرو مي برد ضربات پتكي را كه بر زندگي من وارد كرده پذيرفته ام و گاهي به شدت احساس سرما مي كنم انگار فولادي باشم كه از آبديده شدن رنج مي برد .
اما تنها چيزي كه مي خواهم اين است : " خداي من از كارت دست نكش تا شكلي را كه تو مي خواهي به خود گيرم با هر روشي كه مي پسندي ادامه بده هر مدت كه لازم است ادامه بده اما هرگز مرا به كوه فولادهاي بيفايده پرتاب نكن "

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.