1- در عجبم از مردمي كه خود زير شلاق ظلم و ستم زندگي ميكنند اما براي حسيني كه آزاده زندگي كرد٬ميگريند.
2- حسين بيشتر از آب تشنه ي لبيك بود.افسوس كه به جاي افكارش، زخم هاي تنش را نشانمان دادند و بزرگترين دردش را بي آبي ناميدند
3- اگر در جامعه اي فقط يك حسين و يا چند ابوذر داشته باشيم هم زندگي خواهيم داشت ، هم آزادي هم فكر و هم علم خواهيم داشت و هم محبت ، هم قدرت و سرسختي خواهيم داشت و هم دشمن شكني و هم عشق به خدا
4- آنان كه رفتند، كاري حسيني كردند. آنان كه ماندند بايد كاري زينبي كنند، وگرنه يزيدياند.
5- از كودك حسين (ع) گرفته تا برادرش، و از خودش تا غلامش، و از آن قاري قرآن تا آن معلم اطفال كوفه، تا آن مؤذن، تا آن مرد خويشاوند يا بيگانه، و تا آن مرد اشرافي و بزرگ و باحيثيت در جامعه خود و تا آن مرد عاري از همه فخرهاي اجتماعي، همه برادرانه در برابر شهادت ايستادند تا به همه مردان، زنان، كودكان و همه پيران و جوانان هميشه تاريخ بياموزند كه بايد چگونه زندگي كنند .
6- از هنگامي كه به جاي شيعه علي (ع) بودن و از هنگامي كه بهجاي شيعه حسين )ع) بودن و شيعه زينب (س) بودن، يعني «پيرو شهيدان بودن»، «زنان و مردان ما» عزادار شهيدان شدهاند و بس، در عزاي هميشگي ماندهايم!
7- اين كه حسين (ع) فرياد ميزند:آيا كسي هست كه مرا ياري كند و انتقام كشد؟(هل من ناصر ينصرني؟) مگر نمي داند كه كسي نيست كه او را ياري كند و انتقام گيرد؟اين سؤال، سؤال از تاريخ فرداي بشري است و اين پرسش از آينده است و از همه ماست
8- حسين (ع) زنده جاويدي است كه هر سال، دوباره شهيد ميشود و همگان را به ياري جبهه حق زمان خود، دعوت ميكند
9-حسين (ع) يك درس بزرگتر ازشهادتش به ما داده است و آن نيمهتمام گذاشتن حج و به سوي شهادت رفتن است. مراسم حج را به پايان نميبرد تا به همه حجگزاران تاريخ، نمازگزاران تاريخ، مؤمنان به سنت ابراهيم، بياموزد كه اگر هدف نباشد، اگر حسين (ع) نباشد و اگر يزيد باشد، چرخيدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوي است.
10-مسؤوليت شيعه بودن يعني چه، مسؤوليت آزاده انسان بودن يعني چه، بايد بداند كه در نبرد هميشه تاريخ و هميشه زمان و همه جاي زمين ـ كه همه صحنهها كربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا ـ بايد انتخاب كنند: يا خون را، يا پيام را، يا حسين بودن يا زينب بودن را، يا آنچنان مردن را، يا اينچنين ماندن را ...
11-امام حسين (ع) يك شهيد است كه حتى پيش از كشته شدن خويش به شهادت رسيده است؛ نه در گودى قتلگاه، بلكه در درون خانه خويش، از آن لحظه كه به دعوت وليد - حاكم مدينه - كه از او بيعت مطالبه مى كرد، «نه» گفتُ .اين، «نه» طرد و نفى چيزى بود كه در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسين شهيد است.
13- فتواى حسين اين است: آرى! در نتوانستن نيز بايستن هست.
14- حسين ضعيفي كه بايد براي او گريست نبود... آموزگار بزرگ شهادت اكنون برخاسته است تا به همه آنها كه جهاد را تنها در توانستن مى فهمند و به همه آنها كه پيروزى بر خصم را تنها در غلبه، بياموزد كه شهادت نه يك باختن، كه يك انتخاب است؛ انتخابى كه در آن، مجاهد با قربانى كردن خويش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پيروز مى شود و حسين «وارث آدم» - كه به بنياد آدم زيستن داد و «وارث پيامبران بزرگ» - كه به انسان چگونه بايد زيست را آموختند
15- مقتدايان امام حسين (ع) كسانى هستند كه از مايه جان خويش در راه خدا نثار مىكنند و به راستى حسين آموزگار بزرگ شهادت است كه هنر خوب مردن را در جان بي تاب انسانهاى عاشق، تزريق مي كند .
16- آنها كه تن به هر ذلتى مى دهند تا زنده بمانند، مرده هاى خاموش و پليد تاريخند و ببينيد آيا كسانى كه سخاوتمندانه با حسين به قتلگاه خويش آمده اند و مرگ خويش را انتخاب كرده اند - در حالى كه صدها گريزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجيه شرعى و دينى براى زنده ماندن شان بود - توجيه و تأويل نكرده اند و مرده اند، اينها زنده هستند؟ آيا آنها كه براى ماندنشان تن به ذلت و پستى، رها كردن حسين و تحمل كردن يزيد دادند، كدام هنوز زنده اند؟
17- اكنون شهيدان كارشان را به پايان رساندهاند. و ما شب شام غريبان ميگرييم، و پايانش را اعلام ميكنيم و ميبينيم چگونه در جامعه گريستن بر حسين (ع)، و عشق به حسين (ع)، با يزيد همدست و همداستانيم؟